حتی اگر حرف کسی که گفته بود «هنر نزد ایرانیان است و بس» را قبول نداشته باشیم و بگوییم دیگر زیادهروی کرده است، نمیتوانیم از حق بگذریم که ایرانیان، انصافاً مردمان خوش سلیقهای هستند. لازم نیست از فرش و قالی و هشتی و طاق و گنبد و نستعلیق و شکسته و این چیزها بگوییم؛ بر عکس، حتی اگر همه اینها نزد ایرانیان وجود داشت اما آنان، زمانی غیر از آغاز بهار را برای جشن سال نو برمیگزیدند، دیگر نمیشد سهمی از سلیقه را برایشان کنار گذاشت.
آدم دلش میگیرد وقتی میبیند خیلی از مردم زمانی لباس عید میپوشند و جشن میگیرند که طبیعت به خواب رفته است و انگار نه انگار که بنیبشر میخواهند سال جدیدی را شروع کنند. اما چه قدر دلش شاد میشود وقتی میتواند در میان کسانی باشد که آغاز سال جدید را در میان دار و درخت و شکوفه و گل و سبزه و چمن و در هیاهوی صدای بلبل و زیر نمنم باران جشن میگیرند.
در صفحههای تقویم ایرانی، همهچیز با هم میخواند؛ سال جدید از ابتدای بهار آغاز میشود و چون طبیعت، زندگی را در این هنگام از سر میگیرد، اولین روز بهار، نوروز است. این اتفاق هر سال تکرار میشود و چون با آمدن نوروز، زمان کهنه از یاد میرود و فرصت بازگشت به ابتدای خوب زندگی
ایجاد میشود، آن روز عید است. عید به معنای بازگشت است، خاطرات خوش کودکی را به یاد میآورد، دوام نعمت خداوند را نشان میدهد، فرصت رویگردانی از زشتیهای گذشته را پدید میآورد، امید به ساختن آیندهای روشن را نوید میدهد و به همین خاطر، مبارک است و آمدنش را باید جشن گرفت.
اما در دل ایرانی، هر بار که نوروز از راه میرسد، هوا ابری است. نه این که تقویم را ندیده و یا پنجره را باز نکرده باشد، حتی خانه را هم تکانده و هفتسین را هم چیده است. لباس نو پوشیده و لبش را از خنده پر کرده اما دلش نیامده ساعت را از کنار قرآن روبروی آینه بردارد. انگار منتظر است، فکر میکند چیز دیگری هم باید وجود داشته باشد، گمان میکند مهمان دیگری در راه است. نمیتواند از نوروز توقع کمی داشته باشد. یک شعر قدیمی را زیر لب زمزمه میکند و از خود میپرسد: گلها و درختان برای چه سبز میشوند و آبشار و بلبلان برای که به صدا درمیآیند؟
خواندن دعای «یا مقلب القلوب...»، تحویل سال نوی ایرانی را به یک عبادت بدل میکند؛ مناسکی که انجام آن برای بدرقه سال قبل و استقبال از سال جدید، لازم به نظر میرسد: مردم در آستانه آغاز سال نو، بهترین احوال و سرنوشت را از خداوند طلب میکنند؛ از کسی که همه چیز در اختیار اوست و هر آمد و رفت و هست و نیستی تنها به اراده او انجام میشود.
دعای تحویل سال، بهترین آرزویی است که در بهترین زمان ممکن، با بهترین کسی که میتواند آن را اجابت کند، در میان گذاشته میشود. کار به همینجا ختم نمیشود؛ این یک آرزوی شخصی برای موفقیت فرد در سال پیشرو نیست.
در این دعا، آدمهای دیگر هم دیده میشوند و برای آنها هم طلب خیر و خوبی و تحقق بهترین حال آرزو میشود؛ والدین، فرزندان، بستگان، همسایگان، همشهریان، هموطنان و حتی همه آدمهایی که بر روی زمین زندگی میکنند و یا در آینده بر روی آن قدم برمیدارند. به این ترتیب، در لحظه تحویل سال، انتظاری بزرگ آغاز میشود؛ انتظار اجابت دعا برای تحقق بهترینها در روزها، هفتهها و ماههایی که به سرعت از راه میرسند. انتظار تحول اوضاع زندگی انسان و طبیعت در سال جدید و تا آن زمان که مبارکباد نوروز در گوش همه عالم نواخته شود و نشان جهل، کفر و بیداد در تمام عالم محو شود، این انتظار باقی خواهد ماند. «با بهاران روزی نو میرسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مردهاند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟ و یحی الأرضَ بعد مَوتِها...»*
* سیدمرتضی آوینی
زهرا ابراهیمی ـ دوماهنامه امان شماره 51